پاسبان و واعظ و قاضی چو با هم ساختند...

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

در خفا خود را ز ترس سبزها، تر می کنند

آیه می خوانند و از حکم خدا دم می زنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

دست شیطان را هم از پیش و هم از پس بسته اند

ادعای پیروی زایین حیدر می کنند

خون مردم را مباح و مال آنان را، حلال

با کلامی از خدا، یا از پیمبر می کنند

با صداقت پیشه گان نازک اندیش و دلیر

جاهلانه صحبت از شمشیر و خنجر می کنند

ریگ ها در کفش و غل و غش بود در کارشان

کاینچنین آشفته اند و خاک بر سر می کنند

پاسبان و واعظ و قاضی چو با هم ساختند

کار مست و رهزن و شاه ستمگر می کنند

بگذرد دوران این ظلم گران و، سبزها

زندگی را با بهار امسال نوبر می کنند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر