دورانی جدید در حیات جنبش سبز

از اواخر سال گذشته، جنبش سبز وارد دوره‌ی جدیدی از حیات خود شد. دوره‌ای که به نظر می‌رسد مدت زمان درازی به طول انجامد. اگر در دوره‌ی نخست حیات جنبش که از روز کودتای انتخاباتی 22 خرداد آغاز شده و تا پادگانی کردن شهر تهران در روز 22 بهمن تداوم یافت، برخی به تغییر یک‌شبه و انقلابی شرایط حاکم برای رسیدن به وضعیت مطلوب چشم دوخته بودند، اکنون این انتظارهای غیرواقع‌بینانه از ادبیات و فضای ذهنی حاکم بر جنبش سبز رخت بربسته و کسانی که همچنان به ثمربخش بودن آرمان‌های جنبش سبز که در واقع چیزی جز احیای آرمان‌های انقلاب نیست، دلبستگی دارند، اکنون نگاه درازمدت و تغییرات ملایم و تدریجی را سرلوحه‌ی عمل خود قرار داده‌اند. طبیعی است که آغاز این دوران حیات با برخی قبض و بسط‌ها همراه بوده باشد. برخی از افرادی که در انتظار آن بودند که امروز یا فردا انقلابی رخ دهد و نظام سرنگون گردد، اکنون چندان علاقه‌ای به حضور فعال در جریان جنبش سبز ندارند. ممکن است از این لحاظ جنبش سبز با افت کمّی مواجه شده باشند. اما روشن است که این افت کمّی احتمالی، به رشد کیفی انجامیده است و افرادی که اکنون در مسیر جنبش گام برمی‌دارند، دارای بینش و آگاهی عمیق‌تر و درک واقع‌بینانه‌تر نسبت به اوضاع و شرایط و ماهیت بطئی و تدریجی تغییرات اجتماعی هستند.

حتی اگر آمال و آرزوهای کسانی که در انتظار تغییری یک‌شبه و بنایان‌برافکن نشسته بودند، تحقق می‌یافت، به نظر نمی‌رسد جنبش سبز توانسته بود به دستاورد جدی و ویژه‌ای دست یابد. تغییراتی که به سرعت رخ می‌دهند، به همان نسبت نیز برگشت‌پذیرند و دستاوردهای مقطعی و کوتاه‌مدت حاصل از این تغییرات مقطعی نیز، به همان نسبت مقطعی و غیرقابل اتکاست. در تاریخ معاصر ایران تغییراتی که به‌گونه‌ای انقلابی و در کوتاه‌مدت رخ داده باشند، زیاد بوده‌اند؛ اما از دل هیچ یکی از اینها، آرمان‌های اولیه تحقق نیافته است. بارزترین نمونه‌ی آن، انقلاب اسلامی 1357 است که پس از اندک زمانی، آرمان‌هایش که استقلال، آزادی و پیشرفت بود، مورد غفلت واقع گردید و مهجور ماند.

دوران جدید در حیات جنبش سبز، ضرورت‌های جدیدی را نیز به همراه دارد. دیگر با روش‌ها و تاکتیک‌های دوره‌ی نخست نمی‌توان به استقبال شرایط رفت. اگر در دوره‌ی اول حضور خیابانی معترضان و سبزها یکی از مهم‌ترین عرصه‌های مشارکت بود، در دوره‌ی جدید باید در جستجوی روش‌های کم‌هزینه‌تر و بهینه‌تر برای حضور و مشارکت سبزها بود.

اکنون ما در آستانه‌ی سالگرد کودتا (22 خردادماه) و اندکی بعد، سالگرد حضور بی‌نظیر سبزها در 25 خرداد هستیم. در این بین مناسبت‌هایی نظیر 14 خردادماه (رحلت امام خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی) نیز در پیش است. در این مناسبت‌ها، البته باید در صورت امکان، با بسیج امکانات و توان موجود، به حضور فعال مردم در عرصه تحقق بخشید و تلاش کرد که سالگرد 25 خرداد با شکوه و بار دیگر به یادماندنی برگزار گردد. اما اگر جریان حاکم همچنان درصدد باشد که با پادگانی کردن شهر تهران و تنگ کردن حلقه‌ی محاصره امنیتی، مانع حضور خیابانی سبزها شود، از هم‌اکنون باید به دنبال روش‌های جایگزین برای گرامی‌داشت سالروز 25 خرداد بود.

مهمتر از اینها باید به خاطر داشت که خردادماه امسال به هر صورت، می‌گذرد و نباید حیات جنبش سبز را به یک ماه خاص گره زد. بلکه باید با بلندتر نمودن افق و چشم‌انداز، برای سال‌های طولانی طی طریق در راه سبز امید خودمان را آماده کنیم. بی‌شک مقاومت و گام برداشتن تدریجی و پیوسته‌ی ماست که می‌تواند بخشی از آرمان‌های جنبش سبز را محقق سازد. پاینده باد راه شهیدان انقلاب، جنگ و جنبش سبز.

دریافت فایل پی دی اف نامه سبز شماره 2

مردان کودتا: رحیمی، رئیس حلقه فساد فاطمی

محمدرضا رحیمی (زاده ۱۳۲۷ در قروه، کردستان) سیاستمدار و معاون اول فعلی احمدی‌نژاد است. او در ۳ دوره اول مجلس شورای اسلامی نماینده استان کردستان و از ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ استاندار کردستان بود. او در مجلس هفتم ریاست دیوان محاسبات کشور را بر عهده داشت و در دولت نهم معاون حقوقی پارلمانی رئیس‌جمهور بود. رحیمی در تاریخ ۲۲ شهریور ماه ۱۳۸۸ توسط محمود احمدی‌نژاد به سمت معاوناولی رئیس دولت کودتا منصوب شد. تعدادی از نمایندگان مجلس و سیاست‌مداران شاخص جناح اصول‌گرای ایران از جمله الیاس نادران و احمد توکلی اتهامات سنگینی را به او وارد کرده‌اند؛ از داشتن مدرک تحصیلی تقلبی گرفته تا ریاست یک باند بزرگ فساد مالی که تقریبأ تمامی اعضای آن در سال ۱۳۸۸ دستگیر شدند.

دریافت رشوه برای اجرای قرارداد کرسنت

رحیمی در سال‌های آخر دولت خاتمی ادعا کرد که قرارداد فروش گاز به امارات که از آن به عنوان قراداد کرسنت شهرت دارد میلیارد‌ها دلار به ایران ضرر وارد می‌کند اما یک سال پیش در ۱۹ شهریور ۸۷ روزنامه کیهان با انتشار یادداشتی از مذاکرات محرمانه، علی کردان وزیر وقت کشور و محمدرضا رحیمی را متهم کرد که با برگزاری جلسه مخفی با طرف اماراتی در اتاق وزیر کشور قصد دریافت رشوه در قبال رفع موانع اجرای قرار داد کرسنت را داشته‌اند.

احمدی‌نژاد پیامبر است!!

رحیمی در سال ۱۳۸۵ در اجلاس سالانه مدیران دیوان محاسبات جملاتی را در مدح احمدی‌نژاد بر زبان آورد که جنجال زیادی آفرید. او گفته بود: «در سوریه یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری دیگر بیاید، آن احمدی نژاد بود. این ابراز احساسات برای ما افتخار بزرگی است و به برکت وجود شما، ما را مورد نوازش و احترام قرار می‌دادند» در پی این سخنان ۷۰ نماینده مجلس خواستار عزل رحیمی شدند و غلامحسین الهام سخنگوی دولت گفت: «باید به دهن متملق و چاپلوس خاک پاشید».

چک های 5 میلیونی برای لغو استیضاح کردان

به گفته سایت اصولگرای الف رحیمی آمر و طراح نقشه پرداخت چک ۵ میلیون تومانی به نمایندگان مجلس در ازای پس گیری استیضاح علی کردان بود که احمدی نژاد هم دستور رسیدگی و برخورد با عوامل آن را صادر کرد. عامل اصلی این پرونده مدیرکل امورمجلس ریاست‌جمهوری (زیر نظر رحیمی) بود.

قل دوم دکترای تقلبی کردان

در مورد مدرک دکترای علیرضا رحیمی شبهات زیادی وجود دارد، هیچکس نمی‌داند او مدرک دکترای خود را از چه دانشگاهی گرفته و با مدرک دکترای کردان مقایسه می‌شود. علیرضا زاکانی در جریان جلسه استیضاح کردان و در واکنش به شکایت رحیمی از رسانه‌هایی که درباره مدرک کردان خبر منتشر کرده‌بودند، مدرک رحیمی را قُلِ دوم مدرک کردان توصیف کرده بود. در شهریور ۱۳۸۸ پس از درخواست الیاس نادران، دیگر نماینده اصول‌گرای مجلس هشتم، برای بررسی مدرک دکترای رحیمی،این درخواست مورد موافقت هیات رئیسه مجلس قرار گرفت. احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس مدرک رحیمی را قطعا مدرکی قلابی و مشابه مدرک کردان می‌داند. او همچنین از دروغگویی رحیمی در جریان مدرک کردان انتقاد کرده و از احمدی‌نژاد هم به دلیل انتخاب کسی که به گفته او ْسوابق دروغگویی و سوء استفاده از قدرت و سوء استفاده از مدرک جعلی دارد، انتقاد کرده‌است.

«حلقه كرج»

علی كردان، محمدرضا رحيمي و جهرمي سه عضو بلندپايه كابينه نهم احمدي‌نژاد هستند كه مدت آشنايي آنها، به سال‌ها قبل از دولت نهم باز مي‌گردد، زماني كه هر سه در كنار محمود احمدي‌نژاد از جمله كارگزاران دولت دوم هاشمي رفسنجاني بودند. محمود احمدي‌نژاد استاندار اردبيل، محمد (علينقي)جهرمي استاندار فارس، محمدرضا رحيمي استاندار كردستان و علي كردان فرماندار گنبدكاووس بود. این سه در دولت احمدی‌نژاد به هم پیوستند و حلقه‌ای موسوم به حلقه کرج را شکل دادند.

رئیس حلقه فساد

رحیمی در زمانی به عنوان معاون اول رییس جمهور انتخاب شد که برخی از نمایندگان مجلس با پیگیری شکایت خود از وی بر این اعتقاد بودند که تخلفات وی در فساد مالی سر به فلک کشیده است و و این امر قابل انکار نیست. رحیمی در دیوان محاسبات کشور، یکی از مسئولان اخراج شده شرکت بیمه ایران را که با توصيه يک نهاد امنیتی اخراج شده بود، به عنوان بازرس همان شرکت بیمه تعيين کرد و در نتیجه گزارشی غلط وی به احمدی نژاد، وی دستور برکناری مديرعامل و تمام هیات مدیره اعضای شرکت بیمه ایران را داد. جهان نیوز نوشت: ”رد پای یکی از مسولان در باند فساد بیمه‌ای کرج دیده می‌شود، یک چهره جنجالی و مسئول که دارای اتهامات متعدد فساد مالی و سیاسی است و در حال حاضر دارای مسئولیت است، متهم به همکاری و شراکت با یک باند فساد مالی در بیمه شهرستان کرج است“. سایت الف از قول احمد توکلی نیز نوشت:«جناب محمد رضا رحیمی، لابد اطلاع داريد آقايان جابر عبدالی، حمزه‌نويس و مسعودی در چه شرایطی هستند. من به عنوان نماينده مردم شریف ايران انتظار دارم توضيح بفرمایيد كه چك‌های چند میلیارد تومانی و چند صد میلیون تومانی كه به حساب شما واريز شده است از چه حسابهایی و مربوط به چه افرادی است؟» دو نامه‌ای که نمایندگان مجلس در اسفند ۱۳۸۸ (۲۱۶ نفر) و فروردین ۱۳۸۹ (۲۳۳ نفر) خطاب به رییس قوه قضائیه در مورد پیگیری فساد اقتصادی نوشتند هم از سوی رسانه‌ها اشاره‌ای آشکار به رحیمی تعبیر شد. الیاس نادران در جلسه علنی مجلس در مورد این نامه گفته بود: «آقای رحیمی رئیس حلقه فساد در خیابان فاطمی است که نسبت به جمع‌آوری منابع از محل منابع فاسد و توزیع آن تصمیم‌گیری می‌کرده‌است و اکنون تقریبا همه اعضای این شبکه فاسد اقتصادی در خیابان فاطمی دستگیر شده‌اند الا معاون اول فعلی رئیس‌جمهور.» و معتقد بود که نمایندگان حامی رحیمی از میزان دخالت وی در این شبکه فساد باخبر نیستند. علی مطهری، دیگر نماینده مجلس هشتم نیز اظهار داشت: قرائن نشان می دهد که اتهام رحیمی جدی است. قوه قضائیه تا کنون کوتاهی کرده است و باید بدون ملاحظه مقام و منصب افراد به اتهامات مسئولان بلند پایه نیز رسیدگی کند.

نادران بجای رحیمی در دادسرا!

در حالی‌که شماری از نمایندگان مجلس از عدم برخورد دستگاه قضایی با محمدرضا رحیمی، سخنگوی دولت و معاون اول محمود احمدی نژاد بدلیل فساد اقتصادی، جعل و اختلاس، انتقاد کرده بود، معاون حقوقی رییس ‌دولت از تنظیم شکایتی از سوی آن معاونت علیه الیاس نادران خبر داد. بنابراین فعلاً به جای رحیمی، نمایندگان افشاگر هستند که باید دادگاهی شوند!

رحیمی : رئیس کمیته مبارزه با مفاسد اقتصادی!!

همه این مفاسد اقتصادی منسوب به رحیمی در حالی است که وی هم‌اکنون رئیس کمیته‌ مبارزه با مفاسد اقتصادی دولت کودتای احمدی‌نژاد است! پیش از این نیز به انتصاب سعید مرتضوی به سمت رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز اشاره شد. جریان اقتصادی کودتاچیان روز به روز چهره‌ فاسد خود را بهتر نمایان می‌سازد. دولتی که با ادعای مبارزه با فساد و تبعیض به میدان آمد، در درون خود بزرگ‌ترین جریان‌های فساد اقتصادی را پرورش می‌دهد.

دریافت فایل پی دی اف نامه سبز شماره 2

موج‌سواران بی‌ریشه

شاید یکی از مهمترین کارهای ما در شرایط فعلی، شناخت کنشگران سیاسی است. ما در این کوتاه‌نوشته قصد داریم تا نگاهی در این راستا مطرح سازیم.

موج‌سواری، یکی از آفت‌های بزرگ جریانات اجتماعی در هر جامعه است. به طور کلی می‌توان موج‌سواری را به دو شکل کلی تقسیم کرد: (1) موج‌سواری بر زحمات و دستاوردهای دیگران؛ (2) موج‌سواری بر خلاءها و کاستی‌های ذاتی یا اکتسابی، سهوی یا عمدی، واقعی یا ساختگی دیگران؛ که البته دومی بسیار ناگوارتر است؛ چرا که شکل اول را نیز در بر می‌گیرد. به نظر می‌آید که در شرایط فعلی ما با موج‌سوارانی از نوع دوم روبرو هستیم. موج‌سوارانی نظیر احمدی‌نژاد و به طور کلی جریان کودتاچی که دائم در جستجوی عیب و ایراد از دیگرانند تا علیه آنان پرونده‌سازی کنند، بر موج کاستی‌ها و ضعف‌های آنها سوار شده و شرایط را به نفع خود هموار کنند. همان‌گونه که مهندس موسوی نیز در مناظراتش گفت، این جریان دائم در پی پرونده‌سازی علیه این و آن است و از طریق پرونده‌سازی‌های دروغین ارتزاق می‌کند. شاید هر کدام از ما هزاران نمونه از آن را در ذهن داشته باشیم. ما اکنون با جریانی روبرو هستیم که نه در انقلاب و جنگ ریشه داشته و نه در سازندگی کشور نقشی ایفا کرده است. به روحانیان و چهره‌هایی نظیر مصباح یزدی وابسته است که هیچ قدمی در جهت اصلاح کشور برنداشته و حتی با انقلاب، مخالفت شدید داشته است. البته ناگفته نماند که همه کاستی‌های گذشته غیرعمد نبوده، بلکه همین غفلت‌های جامعه ایران موجب گردیده که چنین شرایطی فراهم شود. بالاخره، انقلابی در ایران رخ داد، و در ادامه جنگ تحمیلی آغاز شد، و ما چه ادامه جنگ بعد از دو سال را قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم، نمی‌توانیم از تبعات جنگ چشم‌پوشی کنیم. یکی از تبعات جنگ، حاکم شدن فضای امنیتی بر کشور است؛ در این فضا، موج‌سواران به تدریج عرصه‌ای برای رشد خود یافتند و عده‌ای نیز خود را قیّم مردم دانستند، و هر چند زحماتی کشیده بودند، ولی در سراشیب سقوط قرار گرفتند و شرایط را بیش از پیش برای موج‌سواران مهیا کرده و آنها که بی‌شناسنامه‌های باشناسنامه‌ی عیب‌یابی و پرونده‌سازی برای دیگران‌اند، به تدریج فضای اقتصادی و امنیتی را به دست گرفتند که همه از آن آگاهیم. به نظر می‌آید که در شرایط فعلی باید بتوانیم تشخیص دهیم چه کسانی علاقه به ایران را در دل دارند و حاضرند منافع ملی را بر مطامع شخصی برتری بخشند و چه کسانی ذره‌ای محبت کشور را در درون خود نداشته و آماده‌اند برای حفظ قدرت و منفعت شخصی و گروهی، تمامی کشور را به ورطه نابودی بکشانند. ممکن است از اصلاح‌طلبان به سبب فرصت‌سوزی‌ها، غفلت‌ها و کاستی‌های متعدد پیشین‌شان دلزده و ناراحت باشیم، ولی ما نشان داده‌ایم که می‌توانیم بین این دو تفکیک قائل شویم. البته حافظه تاریخی خود را نیز به دست هیچ جریانی نمی‌دهیم و فراموش نمی‌کنیم که در بروز وضعیت فعلی، چه کسانی با چشم‌ پوشیدن بر خطاها و غفلت‌هاشان مقصر بوده‌اند و اکنون، خود نیز از این ناحیه آسیب می‌بینند، ولی سعی‌مان بر این است که به همه جریانات بفهمانیم که ما در هوشیاری کامل، فرصت را برای آنان که خواهان آبادی و آزادی ایرانند ایجاد می‌کنیم و طبیعی است که آنان که گذشته آبادتری دارند، خود، امکان ایفای نقش پررنگ‌تری در آینده خواهند داشت.

پاسبان و واعظ و قاضی چو با هم ساختند...

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

در خفا خود را ز ترس سبزها، تر می کنند

آیه می خوانند و از حکم خدا دم می زنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

دست شیطان را هم از پیش و هم از پس بسته اند

ادعای پیروی زایین حیدر می کنند

خون مردم را مباح و مال آنان را، حلال

با کلامی از خدا، یا از پیمبر می کنند

با صداقت پیشه گان نازک اندیش و دلیر

جاهلانه صحبت از شمشیر و خنجر می کنند

ریگ ها در کفش و غل و غش بود در کارشان

کاینچنین آشفته اند و خاک بر سر می کنند

پاسبان و واعظ و قاضی چو با هم ساختند

کار مست و رهزن و شاه ستمگر می کنند

بگذرد دوران این ظلم گران و، سبزها

زندگی را با بهار امسال نوبر می کنند

نامه سبز 2

نخستین نامه سبز با ایده‌ تقویت شعار «هر ایرانی یک رسانه» و به عنوان راهکاری برای ارتباط نوشتاری در بین اقشار مختلف مردم که نمود عینی و محسوس بیشتری نسبت به فضای مجازی دارد، در آستانه‌ی سال نو نگاشته شد و در آغازین گام برای هزاران ایرانی در نقاط مختلف کشور فرستاده شد. نامه سبز اول، همچنین از طریق توزیع مستقیم در نقاط مختلف شهر تهران و برخی شهرستان‌ها، نظیر منازل، معابر، ایستگاه‌های مترو و .... به دست هم‌میهنان رسید. در طی این مدت وبلاگ نامه‌ی سبز راه‌اندازی شده و به عنوان ابزاری برای ارتباط دوسویه با تهیه‌کنندگان نامه و گیرندگان آن در دسترس می‌باشد.

آنچه پیش روی شماست دومین نامه سبز است که توزیع آن از اردیبهشت‌ماه آغاز شده و تا پایان این ماه ادامه خواهد یافت. به عقیده‌ ما، برای عینیت بخشیدن به «گسترش آگاهی‌ها به عنوان استراتژی جنبش سبز» به تلاش و همدلی و خستگی‌ناپذیری جمعی نیاز داریم. ممکن است شما ایده‌ نامه‌ سبز را نپسندید یا آن را پرهزینه تلقی کنید؛ اما این ایده، تنها یکی از ایده‌های ممکن برای عینیت بخشیدن به شعار «هر ایرانی یک رسانه» است؛ هزاران ایده‌ خلاقانه دیگر نیز می‌تواند از ذهن یکایک اعضای فعال جنبش سبز برخیزد. با این همه، اگر شما ایده نامه سبز را می‌پسندید، می‌توانید با تکثیر و توزیع این نامه در هر تعداد، و به هر طریق، به بسط آن به مثابه راهکاری برای گسترش آگاهی‌ها یاری رسانید. راهکارهایی برای تکثیر و توزیع، و همچنین نسخه پی دی اف این نامه بر روی وبلاگ نامه سبز قرار داده شده که در صورت پایین آمدن کیفیت چاپ مستقیم از روی این برگه، می‌توانید نسخه اصلی را مستقیماً پرینت و تکثیر کنید.

فغان برآن که نباشد دراین بهاران، سبز

خوشا بر آن که بود سبز و سبزها را یار

لباس سبز بپوشید و سبز فکر کنید

گذشت نوبت دیو سیاه بدکردار

رکابدار شما گشته‌ام، بهاران گفت

غلام همت‌تان باد گنبد دوار

دریافت فایل پی دی اف نامه سبز شماره 2

مردان کودتا : قسمت اول : قاضی مرتضوی

سعید مرتضوی کیست؟
سعید مرتضوی در یک خانواده معمولی در سال 1346 در شهرستان میبد به دنیا آمد. تحصیلاتش را در همانجا آغاز کرد و به عنوان سهمیه بسیج به دانشگاه آزاد اسلامی واحد تفت راه یافت و از همان جا در سال 1365 کارش را در قوه قضائیه آغاز کرد. خودش گفته است که در سن نوزده سالگی دادیار شد و پس از نه ماه در سن بیست سالگی به مقام ریاست دادگاه حقوقی دو مستقل رسید. مرتضوی پس از ورود به تهران در سال 1373 رئیس شعبه 9 دادگاه عمومی تهران شد و مدتی بعد به شعبه 34 مجتمع قضایی ویژه کارکنان دولت منتقل شد.

120 نشریه در هشت سال
با پایان دوران ریاست شیخ محمد یزدی بر قوه قضاییه، آقای خامنه‌ای، سید محمود شاهرودی به عنوان رئیس قوه قضائیه منصوب کرد. شاهرودی پس از ورود به قوه قضائیه آنجا را «ویرانه»ای خواند که باید اصلاح شود. او از همان ابتدا تصمیم داشت که مرتضوی را نیز به دلیل تخلف های بی شمارش برکنار کند، اما در ملاقات با رهبری با مخالفت وی مواجه شد. خامنه ای گفته بود: «یک قاضی قاطع و خوب داریم، او را هم می خواهید برکنار کنید»! چنین شد که مرتضوی همچون خاری در چشم رئیس قوه قضائیه ماند و او نیز بتدریج به این مشکل در چشمانش عادت کرد. تلخ ترین روز مطبوعات ایران و پرکار ترین روز قاضی مرتضوی در روز چهارم و پنجم اردیبهشت سال 1379 اتفاق افتاد. مرتضوی 18 نشريه را در این دو روز توقیف کرد و با شدت و قدرت در مقابل هر نوع مقاومتی در مطبوعات ایستاد. تا پایان سال 1379 او حکم توقیف موقت یا لغو امتیاز 32 نشریه را صادر کرد. مرتضوی از بهار 79 تا تابستان تقریبا همه مدیران و نویسندگان مهم مطبوعات کشور را بازداشت و زندانی کرد. 120 نشریه در 8 سال: این آمار هرگز در تاریخ تکرار نشده است. یک قاضی 120 نشریه مختلف را در طول هشت سال توقیف کرد. بسیاری از روزنامه ها از مرتضوی به دادگاه انتظامی قضات شکایت کردند، این دادگاه در بیش از چهل مورد مرتضوی را مقصر شناخت، اما معمولا کسی که برکنار می‌شد قاضی دادگاه انتظامی قضات بود، نه قاضی مرتضوی !

قتل زهرا کاظمی
یکی از مهم ترین پرونده های قاضی مرتضوی که همیشه او را در موقعیت یک قاتل قرار داده است، قتل زهرا کاظمی، عکاس ایرانی - کانادایی بود که در تیرماه سال 1382 پس از یک دستگیری در حین عکاسی، توسط مرتضوی بازجویی شد و در حین بازجویی با ضربه مغزی کشته شد. قاضی مرتضوی پس از قتل وی، خارج از حيطه‌ مسووليت و بدون اطلاع به وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، مديركل رسانه‌های خارجی اين وزارت را احضار می‌كند و از وی می‌خواهد طی مصاحبه‌ای فوت وی را به علت سكته مغزی اعلام كند. وی پس از مصاحبه‌ مديركل مذكور چند بار با خبرگزاری تماس می‌گيرد تا خبر مصاحبه را سريعا مخابره كنند. به گفته خانواده‌ زهرا كاظمی، دادستانی اصرار بر دفن سريع وی داشته است».

پس از خاتمی، و دوران احمدی نژاد
مرتضوی که پس از توقیف مطبوعات دادستان تهران نیز شده بود، به موضوعات دیگری پرداخت. او در روزهای پایانی تیرماه 1386 حکم اعدام 16 نفر را تحت عنوان اراذل و اوباش صادر کرد. قاضی مرتضوی در کنار نیروی انتظامی و اطلاعات قرار گرفته است تا در کلیه پرونده های قضائی با تندترین شکل سرکوب نیروهای اجتماعی را انجام دهد.

سعید مرتضوی، متهم ردیف اول کهریزک
هیات تحقیق و تفحص مجلس اصول‌گرای هشتم، سعید مرتضوی را متهم نخست جنایت‌ها در بازداشتگاه کهریزک معرفی کرد و از رسیدگی این اتهام در دادسرای انتظامی قضات خبر داد. در جریان دستگیری‌های پس از انتخابات دستگیرشدگان روز ۱۸ تیر با دستور مرتضوی به این بازداشت‌گاه منتقل شدند. نام کهریزک با کشته شدن محسن روح‌الامینی، فرزند یکی از فرماندهان پیشین سپاه، بر زبان‌ها افتاد. سه جوان دیگر به نام‌های امیرجوادی‌فر، محمد کامرانی و رامین آقازاده قهرمانی نیز در همین‌جا کشته شدند. مرتضوی و مسئولان انتظامی و قضایی در دروغ‌گویی دیگری، مدعی شدند که جان‌باختگان مبتلا به مننژیت بوده‌اند! فاش‌گویی زندانیان آزاد شده و مستند شدن چند مورد تجاوز در کهریزک، حساسیت افکار عمومی را دامن زد. افتضاح به حدی بود که آقای خامنه‌ای در پنجم مرداد، طی نامه‌ای به شورای امنیت ملی خواستار تعطیلی کهریزک به دلیل ”استاندارد نبودن“ آن شد. در حال حاضر پرونده کهریزک بیش از 100 شاکی دارد. علیرضا زاکانی نماینده اصولگرای مجلس هشتم، در خصوص نقش مرتضوی در جنایات کهریزک، با بيان اينكه اكنون 3 سال و نيم است با مرتضوی دعوا داريم، گفته بود انتقال متهمان به اين بازداشتگاه تنها با دستور مرتضوي ممكن بود و اظهارات اخيرا وي فرار به جلو است؛ مرتضوی به راحتي دروغ مي‌گويد و تهمت مي‌زند. سعيد مرتضوي در واکنش به اظهارات زاكاني با تهدید وی به شکایت، گفت: زاکانی دچار بيماري شده‌اند كه دوست دارند با ديگر افراد درگير شده و تنش ايجاد كنند. زاکانی نیز چند روز بعد در پاسخ مرتصوی با تاکید دوباره بر نقش وی در جنایات کهریزک گفت: از مرتضوي خواهش مي‌كنم از من شكايت كند تا معلوم شود كه چه كسي بيمار است.

جنایتکار کهریزک از احمدی‌نژاد مدال افتخار گرفت ...
مرتضوی پس از ماجرای کهریزک توسط محمود احمدی‌نژاد ـ رئیس دولت کودتا ـ مسئول ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز شده است و گفته شده قرار است به زودی به عنون رئیس گمرک نیز منصوب گردد. سعید مرتضوی تهدید کرده که چنانچه وی همزمان رئیس گمرک نیز نباشد، از مقام ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز کناره‌گیری خواهد کرد.
علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس طی نامه‌ای سرگشاده به صادق لاریجانی،‌ رئیس قوه قضاییه به انتصاب قاضی مرتضوی به عنوان رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز اعتراض کرده است و خواستار انجام اقداماتی علیه وی شده است. پدر شهید محسن روح الامینی، نیز اقدام احمدی نژاد در انتصاب متهم ردیف اول پرونده كهریزك را مانند دادن مدال به یک متهم به قتل عنوان کرد.
چرا رئیس قاچاق کالا و ارز؟
سوال مهمی که اینجا مطرح است این است که چرا احمدی‌نژاد با وجود گزارش صریح مجلس مبنی بر متهم ردیف اول بودن مرتضوی در جنایت کهریزک، وی را به عنوان رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب کرد؟ و مهمتر از ان چرا مرتضوی همزمان خواهان پست ریاست گمرک کشور نیز شده است؟ برای پاسخ به این سوال برخی آمارهای رسمی در خصوص حجم قاچاق کالا در ایران را ارائه می‌کنیم:
  • سالانه 8 تا 10 ميليارد دلار كالاي قاچاق وارد ايران مي‌شود.
  • در سال 1387 خبري مبني بر افزايش اين رقم به 16 ميليارد دلار منتشر شد.
  • در سال ۱۳۸۷ حدود هفت‌هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان (نزدیک به 8 میلیارد دلار) کالای قاچاق در صنعت نساجی وارد کشور شده است!
  • هم‌اكنون تنها10 درصد قاچاق كالا كشف مي‌شود و90 درصد آن كشف نمي‌شود.
  • مصرف سیگار در کشور، در سال 1387،66ميليارد نخ سيگار بوده است كه از اين ميزان 25 ميليارد نخ توليد داخل، 19 ميليارد نخ قاچاق و 20 ميليارد نخ به صورت واردات رسمي به كشور وارد مي‌شود. اگر به طور مثال در هر كانتينر 20ميليون نخ سيگار جابجا شود براي رسيدن به رقم فوق بايد حداقل 1000 كانتينر سيگار وارد كشور شود كه اين نشان دهنده آن است كه قاچاق سيگار توسط مبادی رسمی و با کسب مجوزهای لازم صورت می‌گیرد.

با حقایق فوق، اکنون پاسخ سوال گفته‌شده چندان دشوار نیست. احمدی‌نژاد در طی سال‌های گذشته همواره یکی از معتمدان خود را به سمت رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب کرده تا احتمالاً در مسیر قاچاق کالا توسط مبادی رسمی کودتاگران خللی وارد نیاید. در دولت نهم این مسئولیت در اختیار غلام‌حسین الهام، سخنگوی دولت احمدی‌نژاد و عضو حقوقدان شورای نگهبان بود. اکنون نیز احمدی‌نژاد یکی از نزدیک‌ترین افراد حلقه کودتاگران را به این سمت منصوب کرده است. این در حالی است که در دوره‌ ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی، محمدباقر قالیباف که از اصول‌گرایان منتقد اصلاحات (و شهردار کنونی تهران) بود در سمت ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا قرار داشت. از قدیم گفته‌اند : «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است»...

آغاز کلام

شروع کلام در چنین شرایطی بسیار سخت و دشوار می‌نماید. دوست داشتیم که به جای کلام، با «نگاه»، سرّ درون‌مان را انتقال می‌دادیم. «نگاه»ی که میرحسین نیز در یکی از بیانیه‌هایش از آن سخن گفته و حاکمان زر و زور و تزویر را از آن بیم داده بود. نگاهی که در روز بعد از انتخابات، مردم را بدون هیچ هماهنگی ظاهری قبلی به یکدیگر پیوند زد. چشمانی که با دیدن چشمان دیگر، اشک را جاری می‌دید، بدون اینکه کلمه‌ای در میان باشد. نگاه‌ها همه از درون می‌جوشید بدون ذرّه‌ای غل و غش. هر قطره‌ی اشک، خود حاوی دنیای عظیمی از صداقت بود. شاید این نقطه اوجی در رشد یک جامعه انسانی باشد؛ نگاهی چنان زلال و شفاف که چشم‌ها گویای همه چیز است. 25 خرداد هر چند سکوت حکم‌فرما بود، ولی چشم‌ها همه فریاد بود. اما کسی می‌توانست این نگاه‌ها را بفهمد که خود حداقلی از شفافیت را می‌داشت. مردم، علی‌رغم تمام سعی خود نتوانستند «خودخفتگان» را هشیار نمایند و سرانجام مجبور به استفاده از کلام شدند. و طبیعی است که در کلام امکان سوءاستفاده فراهم می‌شود و آنها که خود را صاحب سرنوشت مردم می‌دانند، از ضعف‌های ذاتی کلمات جهت پیشبرد مقاصد خود از هیچ نیرنگی فروگذار نمی‌کنند. از این رو عمیقاً دوست داشتیم با نگاهی رو در رو با شما صحبت می‌کردیم، ولی متاسفانه به علت فضای امنیتی و نظامی میسر نیست. پیشاپیش از سهوها و اشتباهات احتمالی کلام‌مان طلب بخشش داریم. ما در این «نامه سبز» قصد تحمیل فکر یا عقیده‌ای را نداریم و اگر هم داشته باشیم، ملت سبز از چنان ظرفیتی برخوردار شده که چنین تحمیلی را برنتابد. ما صرفاً می‌خواهیم به این وسیله پیشنهادی را با شما در میان بگذاریم. ان‌شاءالله که مفید فایده واقع شود. سعی جنبش سبز از همان ابتدا بر آن بوده که از تمام ظرفیت‌های موجود استفاده کند و کم و بیش موفقیت‌هایی داشته است. البته اشتباهاتی نیز بوده که جزء لاینفک هر حرکت انسانی است. میرحسین در یکی از بیانیه‌های خود، با الهام‌گیری از قرآن، از مردم خواست خانه‌های خود را قبله کنند، در پیوند با یکدیگر باشند و به تبادل و گفتگویی دائم بپردازند، و عده زیادی به او لبیک گفتند. مردم از حداقل امکانات، به ویژه از فضای مجازی جهت بیان خواسته‌های‌شان استفاده کردند. البته حاکمانی که خود را در جایگاه خدایی می‌بینند، با همه امکانات وسیع از هیچ خدعه و نیرنگی غافل نبودند و سعی داشتند و دارند که فضا را در جهت حفظ قدرت خود پیش ببرند. آنها روی «خستگی» جنبش سبز حساب باز کرده‌اند. ناامیدی در جنبش سبز را روزن امید خود می‌دانند. ما نباید این موضوع را دست کم بگیریم. آنها چون نمی‌توانستند میرحسین و کروبی را دستگیر کنند، بر روی مردم و نزدیکان این افراد فشار آوردند تا بلکه این دو را خسته کنند که به لطف خدا، جواب عکس گرفتند. همه ما می‌دانیم که که ایستادگی و مقاومت در راه حق سخت و دشوار است؛ چنان سخت و دشوار که محمد(ص) و یارانش در شعب ابی‌طالب یک‌صدا فریاد زدند: «متی نصر الله؟» پس وعده‌ی یاری خدا چه زمانی فرا می‌رسد؟ما فکر می‌کنیم در شرایط کنونی بزرگ‌ترین وظیفه جنبش سبز، شکستن فضایی است که مکاران آن را ساخته‌اند. و این امکان ندارد مگر اینکه خودمان، حضور و وجودمان را احساس کنیم. و به نظر می‌آید احتیاج به تقویت شعار «هر ایرانی، یک رسانه» داشته باشیم. همان‌طور که می‌دانیم، جنبش سبز، غالباً یک جنبش متوسط شهری است که نگاه آن بیشتر به مستضعفین جامعه می‌باشد و بیشتر با شمال‌شهرنشینان در صحبت است. با آگاهی از این موضوع، باید به بسط رسانه‌ای خود فکر کنیم. به نظر می‌آید غیر از حضور در تجمعات سبز، استفاده از فضای مجازی و پیام کوتاه، احتیاج به ابزارهای بیشتری داریم. به فکر کوتاه ما نیز ایده‌ای خطور کرده و آن چیزی نیست جز همین برگه‌ای که پیش روی شماست یعنی ارتباط نوشتاری از طریق نامه‌های سبز. فکر می‌کنیم در کنار همه ابزارهای دیگر این روش از ویژگی‌های منحصر به فردی برخوردار می‌باشد:

  1. در دسترس بودن برای همه. هر چند که فضای مجازی کارآیی بالایی دارد، ولی همه اقشار با آن در ارتباط نیستند.
  2. حضور و مشارکت بیشتر. فضای مجازی و پیام کوتاه ساده‌ترین شکل مشارکت است، در حالی که مشارکت نوشتاری و توزیع آن کمی زحمت دارد ولی به همان اندازه، با هر نوشته، خود فرد نیز حضور دارد. از یک طرف مکاران را خلع سلاح و از طرف دیگر سبزها را به هم متصل می‌نماید و انگیزه حرکت را دوچندان می‌کند.
  3. ضریب امنیت. با کمی احتیاط می‌توانیم بدون اینکه شناسایی شویم، روزی چند نوشته در قالب نامه در مکان‌های مختلف توزیع نماییم.
  4. شکستن فضای رعب و وحشت. با این نامه‌ها به خالقان فضای وحشت اعلام می‌کنیم که جنبش سبز همچنان زنده است و هر قدر حلقه محاصره آنها تنگ‌تر شود، همچنان راه‌های خلاقانه جنبش سبز قادر به شکست این حلقه‌های دروغین خواهد بود.
  5. صحبت با طبقه مستضعف جامعه.ما می‌توانیم با ارسال یا توزیع نامه‌های سبز در مناطق مستضعف‌نشین، حرف خود را با آنها در میان بگذاریم.

هدف ما از نامه‌رسانی سبز این است که تا تاریخ 22 خرداد سال 1389 که سالگرد حضور سبز ماست، هر ایرانی حداقل یک مرتبه چنین نامه‌ای را دریافت کرده باشد. و شما هم که شروع‌کننده هستید، خودتان دریافت‌کننده شوید. و ما با این امید این کار را شروع کرده‌ایم که تا 22 خرداد، حداقل یک میلیون «نامه‌ سبز»نویس داشته باشیم. و این امکان ندارد مگر اینکه هیچ کس به امید دیگری ننشیند و خودش شرایط را فراهم نماید. بدانیم که پیروزی از آن ما است و بدانیم که باید خود را برای آن روز آماده کنیم و از چنان ظرفیتی برخوردار شویم که ایران را آزاد و آباد سازیم. و در آخر یک پیشنهاد داریم که اگر این ایده را ایده خوب و مفیدی تشخیص می‌دهید، برای شروع، از همین نامه سبز آغاز کنید و با نوشتن آنچه مایل هستید در قسمت سفید نامه (خواه به صورت دست‌نویس و خواه با چسباندن نوشته تایپ‌شده خود) و کپی گرفتن از نامه سبز، آن را توزیع نمایید.

پیشنهادهایی برای تهیه متن دلخواه

  • کوتاه بنویسم؛
  • دیگران را نیز به این عمل با روش‌های مناسب تشویق نماییم؛
  • از ترویج خشونت بپرهیزیم؛
  • بیشتر روی مشترکات سبز تاکید نماییم
  • حتی اگر عقیده یا مذهبی را قبول نداریم به آن احترام گذاریم؛
  • به عنوان یک نماد، از کبوتر نامه سبز استفاده کنیم؛
  • در هر نامه قسمتی را سفید بگذاریم که اگر شخصی از نامه ما خوشش امد، با اضافه کردن نظر خود به آن، آن را توزیع نماید.


پیشنهادهای اجرایی

  1. برای توزیع نامه سبز سهمیه‌بندی نماییم. مثلاً تعدادی مشخص در یک روز یا یک هفته، که می‌تواند از طریق پست، یک یکی از روش‌های زیر یا هر روش دیگری که به ذهن شما می‌رسد انجام گیرد: در مسیر کار یا دانشگاه، نامه‌های سبزی که تکثیر کرده‌ایم را به داخل خانه‌ها بیندازیم یا روی صندلی اتوبوس‌ها (یا در سبد کتاب شهر اتوبوس‌ها) یا تاکسی یا مترو یا زیر برف‌پاک‌کن ماشین‌ها قرار دهیم.
  2. بهتر است خانه‌هایی را مشخص کنیم و با یک دوره تناوبی مشخص، نامه را به دست آنها برسانیم.
  3. اگر جمع دوستانه‌ای داریم این کار را دسته‌جمعی انجام دهیم تا علاوه بر کاستن از اشتباهات احتمالی، موجب همبستگی بیشتر شود.
  4. ساکنان تهران برای آشنایان و اقوام ساکن شهرستان‌، نامه‌ سبز را پست کنند، بودن اینکه نام واقعی فرستنده را بنویسند. به طور مثال، برای 10 نفر از آشنایان خود در شهرستان‌ها، ماهی یک مرتبه، نامه سبز پست کنند یا اگر مسافرتی به شهرستان‌ها دارند، تعدادی نامه سبز در ان شهرستان توزیع نمایند. استفاده از فصل مسافرت نوروزی بسیار حائز اهمیت است.
  5. حتماً توجه جدی‌تری به مناطق شهری متوسط رو به پایین داشته باشیم.

"معرفی خبرنامه "نامه سبز

توزیع و ارسال "نامه سبز" در تهران

در هفته های اخیر گروهی از همراهان جنبش سبز دست به تهیه نامه سبزی زده اند که به صورت گسترده در مناطق مرکزی شهر تهران پخش گردیده است. این نامه که با مطلبی با عنوان "ما بیشماریم" آغاز می شود حاوی متنی درباره معرفی مردان کودتا است و در مطلب اصلی به ضرورت ها و پیشنهادهای اجرایی برای شروع و ادامه انتشار این "نامه سبز" پرداخته است. در مطلب سرآغاز این "نامه سبز" ویژگی های منحصر به فرد این ایده چنین آمده است:

1. در دسترس بودن برای همه. هر چند که فضای مجازی کارآیی بالایی دارد، ولی همه اقشار با آن در ارتباط نیستند.

2. حضور و مشارکت بیشتر. فضای مجازی و پیام کوتاه ساده‌ترین شکل مشارکت است، در حالی که مشارکت نوشتاری و توزیع آن کمی زحمت دارد ولی به همان اندازه، با هر نوشته، خود فرد نیز حضور دارد. از یک طرف مکاران را خلع سلاح و از طرف دیگر سبزها را به هم متصل می‌نماید و انگیزه حرکت را دوچندان می‌کند.

3. ضریب امنیت. با کمی احتیاط می‌توانیم بدون اینکه شناسایی شویم، روزی چند نوشته در قالب نامه در مکان‌های مختلف توزیع نماییم.

4. شکستن فضای رعب و وحشت. با این نامه‌ها به خالقان فضای وحشت اعلام می‌کنیم که جنبش سبز همچنان زنده است و هر قدر حلقه محاصره آنها تنگ‌تر شود، همچنان راه‌های خلاقانه جنبش سبز قادر به شکست این حلقه‌های دروغین خواهد بود.

5. صحبت با طبقه مستضعف جامعه.ما می‌توانیم با ارسال یا توزیع نامه‌های سبز در مناطق مستضعف‌نشین، حرف خود را با آنها در میان بگذاریم.

در این مطلب تصریح شده که"ما با این امید این کار را شروع کرده‌ایم که تا 22 خرداد، حداقل یک میلیون «نامه‌ سبز»نویس داشته باشیم." در قسمتی از این نامه بخش سفیدی در نظر گرفته شده تا دریافت کنندگان آن با اضافه نمودن نظر و متن دلخواه اقدام به پخش مجدد آن نمایند.

در انتهای این متن نیز پیشنهادی های زیر جهت انتشار هرچه گسترده تر "نامه های سبز" آمده است:

1. برای توزیع نامه سبز سهمیه‌بندی نماییم. مثلاً تعدادی مشخص در یک روز یا یک هفته، که می‌تواند از طریق پست، یک یکی از روش‌های زیر یا هر روش دیگری که به ذهن شما می‌رسد انجام گیرد: در مسیر کار یا دانشگاه، نامه‌های سبزی که تکثیر کرده‌ایم را به داخل خانه‌ها بیندازیم یا روی صندلی اتوبوس‌ها (یا در سبد کتاب شهر اتوبوس‌ها) یا تاکسی یا مترو یا زیر برف‌پاک‌کن ماشین‌ها قرار دهیم.

2. بهتر است خانه‌هایی را مشخص کنیم و با یک دوره تناوبی مشخص، نامه را به دست آنها برسانیم.

3. اگر جمع دوستانه‌ای داریم این کار را دسته‌جمعی انجام دهیم تا علاوه بر کاستن از اشتباهات احتمالی، موجب همبستگی بیشتر شود.

4. ساکنان تهران برای آشنایان و اقوام ساکن شهرستان‌، نامه‌ سبز را پست کنند، بدون اینکه نام واقعی فرستنده را بنویسند. به طور مثال، برای 10 نفر از آشنایان خود در شهرستان‌ها، ماهی یک مرتبه، نامه سبز پست کنند یا اگر مسافرتی به شهرستان‌ها دارند، تعدادی نامه سبز در ان شهرستان توزیع نمایند. استفاده از فصل مسافرت نوروزی بسیار حائز اهمیت است.

5. حتماً توجه جدی‌تری به مناطق شهری متوسط رو به پایین داشته باشیم.

لازم به ذکر است تاکنون " نامه سبز" به صورت گسترده در مناطقی از تهران از جمله پارکینگ بیهقی، خیابان سهروردی از تقاطع مطهری تا بهشتی و سید خندان و... پخش شده و برای بیش از 1000 آدرس پستی، ارسال شده است. انتشار و توزیع "نامه سبز" همچنان ادامه دارد.

دریافت فایل پی دی اف